قسمْ به صبح دل انگیز این حرم , بانو
قسمْ به صبح دل انگیز این حرم , بانو
جهانِ مــاست بدون تو چون عدم , بانو
هزار و یک در رحمت به روی ما وا شد
چو آمدیم به صحن تو صبحدم , بانو
نمی شدیم جدا از حریم تان , حتّیٰ
نداشتیم اگر داغ و درد و غم , بانو
از آستان ملک پاسبان تان, عُمری ست
نــدیــده ایم بِــوالله , جُــز کرم , بانو
نفس نفس زدن ماست وقف نوکری ات
چرا که فرصت عُمْر است مُغتـنم , بانو
اگرچه خاک کف پات نیستیم , امّـا
غبار راه تو هستیــم دست کم , بانو
دُرُست , بهره ای از شاعری نبردم من
ولی به عشق شما می زنم قلم , بانو
درون پوست خود از شعف نمی گُنجم
همین که دور و برت می زنم قدم , بانو
یکی دو تا که نه , اینجـا هزارها سائل
شدند یک شبه نــزدِ تو مُحتشم , بانو
امام زاده ی بی مثلِ واجبُ التَّعظیم
به محضر تو فلک گشته است خَم , بانو
چو میرزای قمی و چونان بروجردی
مجاوران تو هســتند محتــرم , بانو
مُدام در ره اثباتِ جُــرم می کوشــد
کسی که شــد به ولای تو مُتّهم , بانو
به راه روزی خود گرچه لنگ هم بزنیم
نمی خوریم به اسم شما قسم , بانو
رواست این که بخوانیم زینبت وقتی
دو خواهرید, ز هر حیث مثل هم , بانو
محمدقاسمی