شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات امام زمان (عج)
قصهی هجر تو
دوری تو سخت گریان کرده سنگ و چوب را
مثل من دارند هر دم حس دلآشوب را
قصهی هجر تو را با صبر گفتم, غصه خورد!
درد دوری تو آخر میکشد ایوب را
عشقِ بی نام و نشان را لذت تفسیر نیست
دلپریشان کرده هجرت, اِبنِ شَهْرْآشوب را *
کو به کو, منزل به منزل, جاده جاده, شهر شهر
در کجا پیدا کنم عطر تن محبوب را؟
عیبِ ما بود اینکه دیدیم و تو را نشناختیم
کور باید کرد این دو دیدهی معیوب را
با تو جمعه, روز شیرین همه فرهادهاست
منتظر هستم ببینم روزهای خوب را
(یوسف گم گشته باز آید به کنعان, غم مخور)
باخبر میسازم آخر, حضرت یعقوب را
محمد زوار