مثل همیشه
مثل همیشه شهر مدینه عزاگرفت
از دود آه حضرت صادق فضا گرفت
هفت آسمان برای غمش گریه می کنند
از غصه اش دل پره درد خدا گرفت
از زهر آه سینه او پر حرارت است
این زهر از او مجال نیاز و دعا گرفت
از آن شبی که شعله در خانه اش زدند
درد قدیمی دل او باز پا گرفت
درد قدیمی دل او داغ مادر است
دردی که جان زپیکر آل عبا گرفت
وقتی که تارموی سفیدش به خاک خورد
شهر مدینه هاله محنت سرا گرفت
وقتی که دست بسته از آتش عبور کرد
مضمونی است و شعله از آن ماجرا گرفت
شکرخدا که دیده ی او میخ در ندید
میخی که در ظرافت یک سینه جا گرفت
این ضربه ها کشید به گودال قتلگاه
وقتی که شمر گیسوی شه ازقفا گرفت
آمد دوازده صدا پشت یکدگر
دریا یخون تمام تن کربلا گرفت
سراز بدن جدا شد و برنیزه شد بلند
این منظره توان ززمین وسما گرفت
سنگش زدند و وای که غلطیدبر زمین
بوی سر حسین همه کوچه ها گرفت
بوی تنور و شعله و خاک وزمین چه باک
بوی شراب از لب طشت طلا گرفت
این سر که چیزی از سر ورویش نمانده بود
جا ناز وجود دخترک بی نوا گرفت
مجتبی صمدی شهاب