شعر شهادت حضرت زهرا (س)
محزون
سروی شکست و بید مجنون شد
یک گوشه قلب باغبان خون شد
آنقدر گلاب از گل ترشح کرد
که برگ های لاله گلگون شد
وقتی که زهره بین آتش سوخت
سیاره ای همواره محزون شد
گویا که حوض کوثر است این تن
آنقدر خون آمد که جیحون شد
مادر فدا شد پا گرفتیم و
بر خون زهرا شیعه مدیون شد
اصلا نمیگنجد غمش در ظرف های شعر
حالا شعور قافیه از وزن بیرون شد
مهدی برجلو
عالی بود