حسن مرا که بی قرار می کند حسن
به جرعه ای خمار می کند
مرا که مست , می , برای غیر مست
شراب را شرار می کند حسن
مرا اگر شده است محض دلخوشی
گدای خود شمار می کند حسن
خدا ! تو خالق کرامتی ولی
بیا ببین چه کار می کند حسن!
رسول, جز حسین پاره تنش
به کیست افتخار می کند, حسن.
ضریح سینه را اگر طلا , حسین
ولی پراز عیار می کند حسن
حسین و کشتیش درست , منتها
مرا اگر سوار می کند , حسن
دل مرا حسین می برد ولی
شکار را شکار می کند حسن
حسین , کربلا – نه اینکه مادری است –
بقیع اختیار می کند حسن.
محسن ناصحی