شعر شهادت امام جواد (ع)
مظلوم امام جواد
سلام بر دل خونِ امامِ معصومی
که سوخت از ستم و جورِ همسر شومی
کنار محتضر آواز و رقص و پاکوبی؟!
عجب طریقه ی آزارِ غیر مرسومی!
کسی توجهی اصلا نمی کند این جا
به سوزِ پاره جگرهای مردِ مسمومی
دوباره روی زمین ظرف آب می ریزند…
به پیش تشنه، چه رفتار زشت و مذمومی
چه فرق می کند اصلا هلال یا که کنیز؟
قرار نیست که آبی رسد به مظلومی
ندارد او به برش خواهری چنان زینب
کنار بستر او نیست اُم کلثومی
چگونه جسم رشیدش به پشت بام رسید؟!
چه ماجرای پُر ابهام و غیر مفهومی!
هزار شکر که بغداد پشت بامی داشت
نرفته تا ته گودال شاه مهمومی
هزار شکر که بر بام رفت و آمد نیست
سُم فرس ننشسته میان حلقومی
محمد جواد شیرازی