باز در هیئت ما صحبت ابروی تو بود
حرفهامان همه از چهره ی نیکوی تو بود
نامت آمد به زبان مجلس ما خوشبو شد
عطر این یاس دل افزا همه از بوی تو بود عمرمان پشت در خانه ی تو شد سپری
از همان روز ازل جنت ما کوی تو بود
بر لب آب رسیدی و نخوردی از آب
علقمه محو وفا و ادب و خوی تو بود
بوسه هایی که بدستان تو زد شیر خدا
افتخاری است که زیبنده ی بازوی تو بود
علمت در وسط معرکه غوغا میکرد
لشکر کفر هراسان ز تکاپوی تو بود
تو به «خلوتگه خورشید »رسیدی ای ماه
فاطمه مادر سادات دعا گوی تو بود
قمر از شرم گرفتست , مه هاشمیان
یوسف این حسن کجا داشت که در روی تو بود
آمدی تا بشوی قوت قلب زینب
ذکر«لاحول ولا قوه » نیروی تو بود
«شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان»
چشم امید همه اهل حرم سوی تو بود
مات و مبهوت تو شد خواجه ی شیراز و سرود
«دوش در حلقه ی ما قصه گیسوی تو بود»
امین نیک مرد