میلاد کرب و بلا
مسیرمان که دوباره به محفلت افتاد
دلی به دست تو دادیم تا دهی بر باد
شبیه پرچمتان که به باد می دهیش
شبیه کفتر صحنت که می پرد آزاد
گذشته سنی و حس می کنم کنارت باز
شده درون وجودم قیامتی ایجاد
تمام خواهشم این است زیر قبه خود
کمی کنید از این بیقرار گنبد یاد
نشد که زائر شش گوشه ات شوم امسال
رسید سوم شعبان و حس و حالم داد
منی که از رجب اینگونه دست خالیم
بیا کرم بکن آقا در این شب میلاد
چنین شدست که من طائری زمینگیرم
اگر کمک نکنی ناگزیر می میرم
چه حس و حال قشنگیست بین آن دو حرم
مرا بیار و مرا باز تا حرم ببرم
که بوی سیب شما میرسد به داد دلم
و مست می کندم تا که می خورد به سرم
سری که بین دو گنبد مردد است آقا
دمی که بین دو گنبد اسیر و در بدرم
چه خوب می شود امسال نیمه شعبان
به خانواده بگویم که عازم سفرم
میان جمله ی زوار خود صدایم کن
نگو که جای نداریم , من که یک نفرم !!
تو روح می دهی آقا مرا مسیحایی
اگر نیامده ام چون طبیب می آیی
به ذهن , شعر شما بی دلیل می آید
برای خواندنتان یا جلیل می آید
تویی کسی که به چشمان خویش ثابت کرد :
که ما رایت به الا جمیل می آید
نشسته ام بنویسم کنار هیبت تو
به کاخ های یزیدی گسیل می آید
ای آنکه لحظه ی طوفان اشک در چشمم
عصای قیمتی ات سمت نیل می آید
چه اشک ها که ز دیده به عشق تو رفتند
چه رود ها که پر از سلسبیل می آید
بیا و رد مکن این دل که در هوای شما
فقیر و مضطر و عبد و ذلیل می آید
سعادتیست که در خدمت شما هستیم
ارادتیست که در هیئت شما هستیم
هوای صحن و سرا با دو چشم بارانی
قدم زدم وسط کاروان ایرانی
جماعتی همه مشغول ذکر یا صلوات
جماعتی همه مشغول ناحیه خوانی
حرم کجا و کجا ما که یاد آریمش
بهشت را چه به درک سر بیابانی
دلت گرفت , فقط و فقط تصور کن
برای لحظه ای بر روی مرز مهرانی
همیشه کرب و بلا می دهند در هیئت
در این مجالس غوغای مفت و مجانی
خدا کند برسد تا مناره ی حرمش
دلی که در قفس نفس گشته زندانی
عجب هوای لطیفی است این هوای حسین
خدا کند که بمیرم شبی برای حسین
مجتبی کرمی