امام مرثیه خوان سفره ای ز آه انداخت
به چشم خشک تمامی ما نگاه انداخت
به یمن خواندن از جون و این لباس سیاه
نظر به سوی غلامان رو سیاه انداخت
دوباره ناحیه خوانی دوباره روضه ی باز
دوباره دسته ی گریه ز چشم راه انداخت
حبیب پاشده از قبر گوییا حشراست
نوای او همگان را به اشتباه انداخت
فراز های زیارت لهوف را گریاند
حسین راکسی از پشت ذوالجناح انداخت
برای اینکه سر از پیکرش جدا نکند
به گریه دشنه خودش را به پای شاه انداخت
صدای ناله ی والشمر جالس برخاست
نظر به واقعه ی بین قتلگاه انداخت
خودش برای خودش روضه ی مگومی خواند
نوشت روضه ی ناگفته را به چاه انداخت