ای که در مَحبس گیسوی تو شب زندانی ست
کار خورشید , به فرمان تو نور افشانی ست
سامرا نه ! که جهان سیطره ی قدرت توست
ای که در عرش تو را مرتبه ی سلطانی ست
تا که تکمــیل شود فیض ربیع الاوّل
موعد جلوه نمائیت , ربیع الثّانی ست
خضر را پیر غلامیّ تو فخری ابدی ست
در حریمی که سلیمان , شرفش دربانی ست
هر کسی چشم دلش باز شود می بیند
شغل داوود نبی نزد تو مِدْحت خوانی ست
پسرت حضرت مهدی ست اگر” رَبّ الأرض “
کلّ حالات و صفات پدرش , ربّانی ست
تو به قدری حسن بن علی اَستی که چو ما
حال آیینه هم آشفته تر از حیرانی ست
دل ندادن به تو از سخت ترین مشکل ها
دل سپردن به تو , برعکس , پر از آسانی ست
می شود بی سر و سامان تو باشم گر چه
هر که را دیدم , دنبال سر و سامانی ست
” سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد “
همچنانی که مرا روزی سرگردانی ست
خیس اشک , از غم دنیا بشود چشمانش
هر کسی آرزویش دیدن سامرّا نیست
اربعین هر که مشرّف به حریمت شد گفت :
” صف زوّار ضریحت چه قَدر طولانی ست “
فاطمه , بانی رفتن به بهشت است او را
آن که اندازه ی خشتی , حَرَمت را بانی ست
” سائلِ ” رحمت بی منّت و بی پایانت
چشم در راه تو در آن نفس پایانی ست
محمّدقاسمی