شعر شهادت حضرت رقيه (س)

هم بازی رقیه

نگاه چشم ترم کل صحنه هارا دید

در این میان فقط از دست زجر می ترسید

اگرچه سینه ام از هُرم زهر می سوزد

ولی وجود من از داغ کربلا خشکید

چه گویمت که کجا رفتم و چه ها دیدم

دراوج کودکیم قامتم ز غصه خمید

چه گویمت که در آنجاچه ظلم ها کردند

چه لاله ها چقدر غنچه ها که دشمن چید

چه گویمت من از آن لحظه که عمو می رفت

کنارآب رسید و نمی از آن نچشید

چه گویمت من از آن لحظه که علم افتاد

حرم نه کل جهان بود که زهم  پاشید

چه گویمت که امامی زصدر زین افتاد

ونیزه ها که تن پادشاه رابوسید

مقابل من و عمه ….رقیه سیلی خورد

هزارمرتبه ازدرد هی به خود پیچید

میان قافله اورا نشانه می کردند

چه لحظه ها که مغیلان به پای اونرسید

چه بوسه هاکه نزد عمه جان به صورتمان

به جای زخم کبودی به جای دست پلید

درآن دقیقه که از تل نگاه می کردم

تمام موی سرم شد شبیه عمه سفید

اگرچه زهر جفا قاتلی به قلبم شد

ولی قدم فقط از داغ کربلا خم شد

مهدی نظری

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. سلام علیکم

    درپاسخ به جماعت مخالفین که میگویند رسول خدا غیرت الله،توصیف زیبایی عایشه راکرده و حدیث جعلی عایشه را در وصف خودش باور کرده اند

    به روزم

    ما یه بار نشد بیاییم وبلاگ شما اشک نریزیم
    جدی جدی که حدیث اشکید

  2. سلام علیکم

    درپاسخ به جماعت مخالفین که میگویند رسول خدا غیرت الله،توصیف زیبایی عایشه راکرده و حدیث جعلی عایشه را در وصف خودش باور کرده اند

    به روزم

    ما یه بار نشد بیاییم وبلاگ شما اشک نریزیم
    جدی جدی که حدیث اشکید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا