وای زینب
امروز دزد قافله زیاد است
شمر و سنان و حرمله زیاد است
از شیعه بی اندازه کینه دارند
مهر ابوسفیان به سینه دارند
هم خلق شان هم خوی شان یهودی ست
امیدشان بر حاکم سعودی ست
حق و حقیقت را شهید کردند
وهابیت را روسپید کردند
میلی به غیر زور و زر ندارند
در جنگ رو در رو جگر ندارند
شیعه ولی سرباز کم ندارد
تاب تماشای ستم ندارد
ای وای اگر که حوصله سر آید
اذن جهاد از سوی رهبر آید
با “یاعلی” محشر می آفرینیم
فتحی چنان خیبر می آفرینیم
شامات خط قرمز موالی ست
غصب حرم کردن که خوش خیالی ست
تا شام دارد لشگر عجم را
دشمن نبیند سایه ی حرم را
دلواپسی بهر حرم نداریم
سیدعلی داریم غم نداریم
گرچه حرم امروزه در امان است
هر فصل شیعه فصل امتحان است
ماییم حر کربلای زینب
سرباز بی چون و چرای زینب
با یک نگاهش عاقبت به خیریم
باشد رضای حق رضای زینب
مثل تمامی مدافعانش
سر میدهیم آخر برای زینب
عون و محمد های ما فدای
یک تار موی بچه های زینب
دل می تپد با هر فراز روضه
با من بیا تا پیشواز روضه
دور از نگاه مضطر عقیله
هر دو جوان از محضر عقیله
با شور و با شوق زیاد رفتند
اذن جهاد آقا که داد رفتند
با میل خود با افتخار رفتند
مثل دو کوه استوار رفتند
بی واهمه از تیر و تیغ و نیزه
در معرکه با اقتدار رفتند
هر دو یل زینب به سوی میدان
نوبت به نوبت به شکار رفتند
با هر رجز از نیت اش خبر داد
وقتی محمد با گلایه سر داد
” نَشکوا اِلی اللهِ مِنَ العُدوانِ
قِتالِ قَوم فِی الرَّدی عیانِ
قَدتَرَکوا مَعالِمَ القُرآنِ
وَ مُحکَمُ التَّنزیلِ وَ البیانِ “
از ابن ملجم کربلا که پر شد
از قنفذ و مغیره ها که پر شد
در چنگ اشرار حسود افتاد
از خستگی شمشیر و خود افتاد
این سوی میدان از فرس محمد
با صورت گشته کبود افتاد
آن سوی میدان بلا برادر
با ضربه ی سخت عمود افتاد
با ضربت شمشیر و نیزه ها نه
داغ برادر دید و زود افتاد
گرچه عصای دست مادرش بود
اما شکست …اما چه سود افتاد
نه یک نفر ده ها نفر رسیدند
اولاد زینب را به خون کشیدند
ذکر زنان خیمه “وای زینب”
قامت کمان خیمه …وای زینب
در خیمه از غم یکّه بر زمین خورد
هر شیشه ی عمرش که بر زمین خورد
هم با امام خویش هم قسم شد
هم مادر مدافع حرم شد
علیرضا خاکساری