شعر شهادت امام كاظم (ع)
گوشه زندان
اندراین گوشه زندان به لب آمد جانم
دیگرامشب به بر مادرخود مهمانم
ازفراق رخ معصومه دلم تنگ شده
کاش می شد به سر آید شب هجرانم
روز وشب برمن زندانی مظلوم یکی است
بسکه بی روزن وتاریک بود زندانم
روزه دارم من وهرروزبه هنگام غروب
تازیانه است عوض سفره آب ونانم
صورتم هم چو تنم نیلی وخون آلود است
بسکه سیلی به رخ من زده زندانبانم
حسین حسینی