شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا
یا ستار العیوب…
چشمهایی که شده ابرِ بهار
می شود خرج دعا یا ستار
تو خطا پوشی وُ من سرتاپا…
جرم وُ عصیان وُ خطا یاستار
راه بدها به حـرم وا کردی
من کـجا وُ تو کـجا؟! یاستار
نامه ام پر شده از این کلمات
غیـبت وُ کـِذب وُ ریا یاستار
روسیـاهم من وُ تنـها کارم
روضه ی کـربُ وبلا یاستار
دختری گفت چرا؟! رویِ طبق
شده پوشـیده خدا یا ستار
بویِ بابایِ غـریـبم آمد
فاش کن راز مرا یاستار
عمّه روپوش طَبَق را برداشت
روضه شد یا اَبَتا…یا ستار
لب وُ دندانُ و سرُ و روی پدر
غرقِ خون است چرا؟!یاستار
رویِ لبها اثر کَعب نی است
دست و پا مانده کجا؟!یا ستار
پیشِ پایِ طَبق افتاد از پا
نُدبه شد نغمه یِ ما یا ستار
حسین ایمانی