شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا
یا سیدی و مولای…
اشکی برای چشم ما گه گاه دادید
ما را میان شهر گریه راه دادید
ما ذره ای بودیم لیکن از عطایی
کوه کرامت را به پرِّ کاه دادید
نالایقیم اما گهی نجوا و ناله
گاهی ز سوز جان به دل ها آه دادید
گر چه بدیم اما به خوبیِ خود از لطف
همواره ما را پاسخی دلخواه دادید
بر قلب های تیره ی ما از رخ خود
بر شام تار ظلمتِ دل ماه دادید
در روضه ی اربابمان ما را نشاندید
یعنی گدا را رخصتی بر شاه دادید
ما قدر نشناس شما بودیم اما
با این همه ما را دوباره راه دادید
محمد مبشری