یا ولی الله
دستی که کوته است به خرما نمی رسد
قطره هزار سال به دریا نمی رسد
وقتی که عشق می رسد از سوی آسمان
فرصت دگر به زمره لیلا نمی رسد
آنجا که صحبت از جلوات خدایی است
عقل بشر به حل معما نمی رسد
گاهی برای وصف بزرگی میان ذهن
بر شعر و واژه و کلمه جا نمی رسد
وقتی خدا به خلقت خود گوید آفرین
بنده به درک رتبه مولا نمی رسد
مولا همان کسیت که بر بندگان ولیست
مولا برای شیعه فقط مرتضی علیست
ای کعبه از بزرگی روحت ترک زده
ای بی قراری همه دلهای لک زده
شیرینی لب تو حلال لب نبی
نامت به سفره بشریت نمک زده
در کعبه گرد روی تو در حال اعتکاف
صدها فرشته اردوی خود مشترک زده
ای آسمان آمده در خطه زمین
شد آسمان ز دوری رویت فلک زده
تو آمدی و پشت سرت شیعیان تو
آنانکه عشق تو دلشان را محک زده
ای جلوه تمام خدا آمدی علی
با تیر عشق سینه ما را زدی علی
ای میهمان ویژه ی کعبه یگانه ای
تو خانه زاد کعبه نه تو روح خانه ای
خورشید شرق هستی و غربی ترین حضور
بی انتها ترین توئی و بی کرانه ای
روزی آسمان و زمین بین مشت توست
خرما به دوش شام یتیمان شبانه ای
استاد جبرئیلی و کفش تو وصله دار
شاهی و میان همه عامیانه ای
تو از قدیم تا به کنون بند غربتی
ای خالی از فضائل تو هر رسانه ای
دل بی محبت تو سیاه است مثل شب
با تو خدا نشسته به هر سینه لب به لب
ای دین حق به پا شده از جان نثاریت
دشمن فراری از یورش ذوالفقاریت
ای روزه روزه دار وجود گرسنه ات
ای چاه کوفه تشنه شب زنده داریت
ای رعد و برق خشم تو طوفان ریشه کن
وی گل اسیر ناز نگاه بهاریت
ای ناله ی خلیل خدا بین شعله ها
دست خلیل نوح به کشتی سواریت
تو یک شبه چگونه چهل خانه رفته ای
ای عقل مات صورت پروردگاریت
ممسوس ذات پاک خداوند قادری
تو مظهر العجائب عالم تو حیدری
باید دلی دهیم که به تو اقتدا کنیم
دل را کمی به درگه تو آشنا کنیم
مدهوش آیه های کمیل توایم علی
کی می شود شبیه تو ربنا کنیم
دادی اجازه تا که تورا ای شکوه عشق
عاشق صفت جنون زده بابا صدا کنیم
آیا اجازه میدهی ای مرد کوچه گرد
دل را روانه ی گذر کوچه ها کنیم
اصلا نه گوشواره و سیلی نه میخ در
بگذار لحظه ای سفر کربلا کنیم
آقا اجازه ای بده تا ناله سر کنیم
یاد حسین و فاطمه ی خونجگر کنیم
مجتبی صمدی شهاب