شعر عيد غدير خم

فقط حیدر اميرالمومنينه

مست آن شاهم كه مست اش هر پيمبر مانده است
تازه مستي با علي از حوض كوثر مانده است

من يقين دارم يقين دارم يقين دارم يقين
عقل ها از درك اوصاف علي درمانده است

انتهاي فهم آدم ابتداي مدح اوست
رازهاي سر به مهري بين دفتر مانده است

عده اي خوانده خدايش عده اي هم ناخدا
عالمي در حيرت اين نقطه آخر مانده است

ما كجا و بردن نام اميرالمومنين
در بيان فضل سلمانش اباذر مانده است

يك نم از درياي او نهج البلاغه خوانده شد
از كتاب اش صد هزاران باب ديگر مانده است

پيش او دارد ملك انگشت حيرت بر دهان
زاهد بيچاره در اوصاف قنبر مانده است

مرحب بيچاره حق دارد نفهمد شد دونيم
پيش حيدر هر كه ميدان رفت بي سر مانده است

تا علي را ديد در از ترس از جا كنده شد
نعره هاي حيدري در گوش خيبر مانده است

دلبري دارم كه او ممسوس در ذات خداست
سجده ي طولاني ما سمت حيدر مانده است…

 محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا