شعر گودال قتلگاه

نیزه پشت نیزه

با نیزه روی زخم تو مرهم گذاشتند

جسم تو را به خاک چه در هم گذاشتند

من مانده ام چگونه ببوسم تن تو را

بس نیزه پشت نیزه و بر هم گذاشتند

بر سینه ات نمونه ی هرچه سلاح هست !

شمشیر و سنگ و تیر سه پر هم گذاشتند

هم داغ اکبر تو و هم سوز تشنگی

اصلا مگر برات جگر هم گذاشتند

آمد ز من رقیه سراغ تو را گرفت

پرسید که : برای تو سر هم گذاشتند ؟

در کیسه هایشان پر سر بود و روسری

هر آنچه بود زیور و زر هم گذاشتند

رضا رسول زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا