شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

صیقلی

نام حیدر, اذان مستان است
او از آن خداپرستان است

هرچه مستی ست ساحل میِ اوست
هرکه پیغمبر است, در پی اوست

خَمِ ابرو اگر تکان بدهد
ماه نو جای قرص نان بدهد

اگر آئینه, صیقلی باشد
مالک یوم دین, علی باشد

از می تلخ مست خواهم شد
باز حیدر پرست خواهم شد

پدر خاک و آسمان, حیدر
دلبران, پیکرند و جان, حیدر

اینکه گفتم «خدای ما» یعنی
همگان واژه اند و او معنی

کاخ توحید او خرابه نشد
عصمتش قسمت صحابه نشد

گرچه حق, مخفی است بی تردید
باید او را ز چشم حیدر دید

در ولایت کشیده ام با آه
حصنی از لااله الا الله

دو جهان, فرع و مرتضی, اصل است
در خلافت, علی, بلافصل است

نمک علم ابجد است علی
خانه زاد محمد است علی

عجز را اعتراف باید کرد
دور حیدر, طواف باید کرد

دست حق است سایه ی سرمان
رحمت حق به شیر مادرمان .

احمدبابایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا