شعر گودال قتلگاه

ته گودال

 

دیدم از روی بلندی که تنت غلطان است

غلت خوردی ته گودال و لبت خندان است

قاتلت , شمر , عزیزم چقَدَر بد برید

همه رگ های تو از حنجرت آویزان است

 علیرضا خاکساری

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. ما خدا را گم می کنیم ….. در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد .
    خدا اغلب در شادی های ما سهیم نیست .
    تا به حال چند بار از خوشی هایت آرام و بی بهانه به او گفته ای ؟
    تا به حال به او گفته ای که چه قدر خوشبختی ؟ ؟ ؟
    که چه قدر همه چیز خوب است ؟ ؟
    که چه قدر خوبه که اوهست ؟ ؟
    خدا همراه همیشگی سختی ها و خستگی های ماست .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا