گاهی مسیر عشق طولانی و باریک است
گاهی مسیر عشق طولانی و باریک است
این راه, پر پیچ و خم است و غرق تشکیک است
دنیای شهر من اگرچه گاه تاریک است
احساس من این است که خورشید نزدیک است
هر چند تا خورشید راهی دور را دارم
در شهرم اما شعبه ای از نور را دارم
با اینکه از این خاک هستم اهل ایرانم
در خانه ام بر خوان آل الله مهمانم
عمریست زیر دین سلطان خراسانم
در شهر تهران نیز این را خوب می دانم
روزی خور لطف حضور یک کریمم من
چون میهمان خوان شاه عبدالعظیمم من
ما از شراب گندم این خطه مِی داریم
از این شراب ناب, مستی ها ز پی داریم
دیگر هوای جنت و فردوس, کی داریم؟
وقتی جنانی را نهان در خاک ری داریم
درّی ز دریای ولا را در صدف داریم
یکجا مدینه, کربلا, مشهد, نجف داریم
همسایه زیر سایه ات عمریست آرامم
از کودکی جلد تو و این دانه و دامم
با آب سقا خانه هایت تر شده کامم
شب های جمعه در حریمت گرم احرامم
شب های جمعه روضه دار اهل تهرانی
با زائران یا نور یا قدس می خوانی
عبدالعظیمی و تو را تعظیم, مرسوم است
هر کس که منکر شد تو را از فیض محروم است
اوج مقاماتت برای شیعه معلوم است
در ذیل اوصاف تو تصدیقات معصوم است
با چار معصوم زمانت همنفس بودی
بعد از امامانت برای شیعه بس بودی
تو کیستی که از سراپایت خدا جاریست
در غربت نام تو حسّی آشنا جاریست
در گلشن جود تو عطر مجتبی جاریست
در هر سلام زائرانت کربلا جاریست
ما را به سمت کربلا چشم تو راهی کرد
باب محرم را تو بر ما باز خواهی کرد
محمد بیابانی