شعر عيد غدير خم

دیدار علی

 

سپاه پلک‌هایش چند لشکر را تکان می‌داد
علی با خطبه‌خوانی قلب منبر را تکان می‌داد

به وقت زهد سلمان را کرم می‌کرد و حاتم را
عیار راستگویی‌اش اباذر را تکان می‌داد

خودش نه پلک بر هم می‌زد و این‌گونه بی‌پیکار
دل هر مالکی مانند اشتر را تکان می‌داد

به یک ضربه سرش را می برید از تن به آسانی
به سختی آن که وقت جنگ پیکر را تکان می‌داد

و جبرائیل درسش را به حیدر چون که پس می‌داد
علی بن ابیطالب فقط سر را تکان می‌داد

همیشه بعد دیدار علی از بس تحیر داشت
یکی باید می‌آمد دوش قنبر را تکان می‌داد

میان گرد و خاک جنگ تا او را ببیند هم
علی بود آن که از جایش پیمبر را تکان می‌داد

نه در دنیا دل ما را که نام مرتضی قطعاً
به وقت مرگ هم اعضای نوکر را تکان می‌داد

مهدی رحیمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا