شعر عيد غدير خم

آخر مرابه خاک وبه خون می کشانیم

آخر مرابه خاک وبه خون می کشانیم
تا اوج قله های جنون می رسانیم
در راه تو فنا بشوم جاودانیم
باشم غبار کوی غمت آسمانیم

ناقابلم, اگرچه پر از خالیم ولی
سر میدهم به پای سرت مرتضی علی

امشب مرا به خاک درت انتخاب کن
با یک نگاه غوره کالم شراب کن
ای بت شکن میان دلم انقلاب کن
این کاخهای پر ز”منم” را خراب کن

یا مرتضی علی به دلم کن عنایتی
شکر خدا که نوکرتان شد ولایتی

گاهی بروی منبر عرشی در آسمان
گاهی میان خانه ی ایتام میهمان
هر چند نامتان شده کابوس دشمنان
لبریز مهر و عاطفه ای شاه مهربان

ای منتهای غیرت و ای منحصر بفرد
الحق که روز آمدنت گشته روز مرد

تو آمدی و یوسف کنعان شده حراج
شیرین بیان من نمکت گشته خوش مزاج
بر راه انبیا شده ای هر زمان سراج
لیلی است مانده از رخ زیبات هاج و واج

لبخند تا زدی به خداوند در ازل
شیرین شد از تبسم تو مزه ی عسل

تفریح بوده جنگ عربها برای تو
کعبه درید سینه خود را به پای تو
دل می برد ز حضرت سبحان صدای تو
دنیا نشد “به حضرت عباس” جای تو

با خلق تو خدا در نایاب هدیه کرد
((حتی زمین به دست یدالله تکیه کرد))

ای آنکه برده ای دل عشاق از الست
بودم به دین خویش تو کردیم می پرست
پلکی زدی و مهر شما بر دلم نشست
دارالجنون بزن متقاضی زیاد هست

من می نخورده مست توگشتم به هر اذان
وقتی رسید نام شما بر سر زبان

نازم یگانه دلبر دلدل سوار را
نازم وقار حیدر عالی تبار را
عمربن عبدود کش پرافتخار را
بی درد میکشد دم تیغت شکار را

تو همنشین حق شده از روز اولی
خلقت نمود رب و صدا زد عجب یلی!

من آس وپاس هستم وتومثل رب صمد
هیهات سایلت به کسی جزتو رو زند
چشمم به دست توست فقیرانه تا ابد
هر قدر هم کرم بکنی “یا علی مدد”

ممنون که لطف کرده ای و سرورم شدی
((مُهری به پاکدامنی مادرم شدی))

علی اکبر نازک کار

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا