شعر محرم و صفر

گدایی این خانه

من از گدایی این خانه سود میخواهم
فقیر آمدم و از تو جود میخواهم

من از خدا که برای تو تا دم آخر
به خاک پات بیفتم سعود میخواهم

عرضِ ارادت

ذکرِ خیرِ تو به هر جا شد و یادت کردیم
دست بر سینه به تو عرضِ ارادت کردیم

پادشاهیِ جهان حاجتِ ما نیست حسین
به غلامیِ درِ خانه ات عادت کردیم

گوشه چشم

یک گوشه چشم بر دلِ ما تا کند حسین
ما را شبیهِ اکبرش آقا کند حسین

پای غمش جوانیِ خود را گذاشتیم
تا خاکمان به مقدمِ زهرا کند حسین

ماه محرابم

بهار تب زده قربانی خزان شده است
زمین بهانه ی نفرین آسمان شده است

سر مفسر قرآن به رحل نیزه نشست
چه خاکها به سر خیل قاریان شده است

دختر دردانه ات

در شام راه افتاد کم کم یک سپاه از شب
جوری که می ترسید شب از راه و راه از شب

سمت خرابه راه افتاده سپاه کُفر
با یک جناح از تازیانه یک جناح از شب

گریه کن

قطره می آید در این خانه دریا میرود
کور مادرزاد می آید مسیحا میرود

ابتدا معراج هم پشت در این خانه بود
هر که بالا میرود بی شک از اینجا میرود

شبهای جمعه

مثل گدا هر شب از این در فیض بردیم
در خدمت آل پیمبر فیض بردیم

نَقل فضیلتهای مولا مَستمان کرد
بیش از همه از ذکر حیدر فیض بردیم

هوس کرببلا

لحظه در لحظه در این راه بلا میریزد
زخم یک بام ز سنگ دو هوا میریزد

هر که دارد هوس کرببلا گریه کند
اشک خون منتقم آل عبا میریزد

عشق این نوکریا

دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا
منو زیر چتر مهربونیات پناه بده
یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده

این اربعینم کربلا

دورم هزارتا مشغله باشه
خالی خالی ام بشه دستم
کوری چشم منکر آقام
این اربعینم کربلا هستم

ای نیزه دار

ای نیزه دار! آینه بر نیزه می بری
خواهی چگونه از وسط شهر بگذری!؟

از کوچه های ساکت و خلوت عبور کن
خوب است اندکی به اباالفضل بنگری

روضه‌ی غم

با خط به خطِ روضه‌ی غم گریه کردیم
ما با “مُقرم” هر مُحرم گریه کردیم

در گوشه ای خلوت کنارِ هم نشستیم
دور از همه همراهِ با هم گریه کردیم

دکمه بازگشت به بالا