امام حسين (ع) - شعر شب عاشورا

چون سرت

چون سرت بر نیزه می افراشتند

در دلم داغ تو را می کاشتند

زین مصیبت قلب زینب چاک شد

اشک ها با نوک نیزه پاک شد

اسمان از نای و ف اکنده بود

از دحام طعنه ها و خنده بود

اه زینب بود کز دل می کشید

چکه چکه خون محمل می چکید

نهر خونی بود از هر محملی

سنگ باران بود از هر محملی

شکوه ها و ناله ها پیوسته بود

محمل از داغ دل من خسته بود

خنده بر روی لبانم مرده است

داغ سنگینی دلم را خورده است

تر جمان هر سکوتم اشک بود

ذکر شبها و قنوتم اشک بود

بعد از ان طوفان سرخ کربلا

نوحه می خوان اما بی صدا

 حمید کریمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا