شعر مصائب اسارت كوفه

کنار دِیر…

کنار دِیر شبی ازدحام را دیدم

و جلوه گر سر ماهی تمام را دیدم

میان بزم شرابی در آن سیاهی شب

به روی نیزه سر یک امام را دیدم

شبیه حضرت عیسی سخن به لب می برد

ولی تفاوت هر دو کلام را دیدم

به پاره ی دل پیغمبر همین امّت

نهایت ادب و احترام را دیدم

به دین و مذهب خود هم عمل نمی کردند

نتیجه های غذای حرام را دیدم

سری عزیز گرفتم چو ثروتم دادند

حریص بودن این خاص و عام را دیدم

ز لطف و برکت این سر دگر مسلمانم

که روی عشق علیه السلام را دیدم

رضا رسول زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام
    وبلاگت عاليه خيلي خوشم اومد
    قالبت که ديگه حرف نداره
    ميتونم خواهش کنم بياي به وبلاگ من هم سر بزني
    پست اول منو کامل بخوني و انجام بدي
    يک دقيقه بيشتر وقت نميبره
    انجام دادي نظر بده و بگو کاري که خواستمو انجام دادي
    نظر بدي اوکي کني ميام دوباره به وبت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا