اشعار شهادت حضرت زینب س

شعر شهادت حضرت زینب س

با اشک بی‌زوال خودم گریه می‌کنم
بر روز و ماه و سال خودم گریه می‌کنم

این پلک ها به روضه‌ی تو‌ زخم شد حسین
بس با زبان حال خودم گریه می‌کنم

سنگ صبورِ

پس از حسین ,جهان بر سرش خراب شده
برای حفظ حرم, زینب انتخاب شده 

نشاند بوسه به حلق بریده, از آن روو
به خون تشنه لبی, معجرش خضاب شده 

شد کبود

گریه کردم روضه ی سخت تو را یک سال و نیم
زهر شد در کام من آب و غذا یک سال و نیم

در شگفتم , من که با تو زنده بودم روز و شب …
زنده ماندم بی وجودِ تو چرا یک سال و نیم ؟!

نفس های آخرم

یک سال می شود که تو هم پر کشیده‌ای
من هم به سوگ پر زدن تو نشسته‌ام
شاید به جا نیاوری‌ام آشنای من
می‌بینی از فراق تو خیلی شکسته‌ام

شعر روضه حضرت زینب (س)

گفته بودم که دیر یا زود از
راه می ایی و مرا با خود
بعد یک سال و نیم خون گریه
میبری تا وصال خود, تا خود

شعر مرثیه حضرت زینب (س)

بازهم روضه ی زینب همه جا ریخت بهم
حال و روز همه ی اهل سما ریخت بهم

بازهم پیرهنی را به سر و روش کشید
آسمان تیره شد و حال هوا ریخت بهم

شعر روضه حضرت زینب (س)

من نگاهم نگاهِ بر راهم
ناله ام گریه های بی گاهم
حِق حق ام سرفه ام نفس زدنم
من بریده بریده ام آهم

شعر روضه حضرت زینب (س)

لحظه ها لحظه های آخر بود
آخرین ناله های خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیده ای تر بود
چقدر سینه اش مکدر بود

شعر روضه زبانحال حضرت زینب (س)

آمده موسم تنهایی و حیران شده ام
دادم از دست تو را, سخت پریشان شده ام

رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام
نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام

چرخ و فلک و ستاره

چرخ و فلک و ستاره حیران  دیده ام

آن محنت و غم که کس ندید,آن دیده ام

نوحی به هزار سال یک طوفان دید

من نوح نیم, هزار طوفان دیده ام

شکسته تر …

به روی دل, غم و داغ تو را گذاشته ام

به روی شانه ی خود کربلا گذاشته ام

برای آن که مرا غُصه ی تو پیر کند

به روی کُلِّ جوانیم پا گذاشته ام 

از صبر تو زینب (س)

از صبر تو زینــــب (س ) همه عالمشده حــیران

با نــام تو زینـــــب (س) همه دلــها شده گـریان

از غــصّــه و غــم های تــو ای عــمّه ســـادات

بـــــر شـــیفتــگانت هـــمه دنـــیاسـت خرابات

دکمه بازگشت به بالا