شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

مطلع قرآن

جایی که حُسن مَطلع قرآن ما علی ست
در شرع من شروع سخن ذکر یاعلی‌ست

هر چند ذات عزّ و جل نیست دیدنی‌
وقتی بنا شود به تجسّم ؛ خدا علی‌ست

طبق روایتی که خودش نقل کرده‌است
پُشت و پناه سلسله‌ی انبیا علی‌ست

آن‌کس که بعد خلقت او بارها به خویش
فرموده‌است ذات خدا مرحبا ؛علی‌ست

ذکری که باز می‌کند از کار ما گِرِه
((یامصطفی‌محمّد و یامرتضی‌علی‌ست))

دل را علی به تیر نگاهی شکار کرد
مارا همان نگاه به‌عشقش دچار کرد

خُمس‌و نماز و روزه‌و حجّ‌و زَکات؛نَه
ما را فقط ولایت او رستگار کرد

مارا پس از زیارت بالا سر؛ از کرم
در کشتی نجات حسینش سوار کرد

باید به شُکر بندگی شاه لافتی
تا وقت هست سجده به پروردگار کرد

شاگرد قنبرم که به من یاد داده است
باید فقط به عشق علی افتخار کرد

از راه او ندیده کسی مستقیم تر
از او کسی نداشته خُلقی عظیم تر

وقت رکوع بخشش انگشتری کُنَد
یعنی نیامده کسی از او کریم تر

بادست‌خود به‌قاتل‌خود می‌دهد دوا
بالله‌قسم که‌نیست از او دل‌رحیم تر

از هرکسی که فکر کنی غیر مصطفی
دانا تر و خَبیر تر است و حکیم تر

تاکیید می کنیم نه از عالم اَلَست
حیدر امیر بوده از آن هم از قدیم تر

دست‌علی‌به‌کون‌ومکان‌نظم‌داده‌است
اندیشه‌اش‌به‌نظم‌ِجهان‌نظم‌داده‌است

شاهدمثال‌عینی ما هست رَدّ شَمس
انگشت‌او‌ به چرخ‌زمان‌نظم‌داده‌است

با باز و بسته‌کردن‌مُشتش‌ – به‌ قلب ما
بخشیده‌جان‌و بَر ضربان‌نظم‌داده‌است

نیل و فرات و دجله روانند اگر چنین
دست‌علی به حرکتشان نظم‌داده‌است

ذکرش نجات داده یقیناً “اقامه”را
تکرار نام او به”اذان‌” نظم‌ داده‌است

با گفتن فضائل او عشق‌ می‌کنیم
با دیدن شمایل او عشق می‌کنیم

فرقی نمی‌کند که کجا جَمع‌مان کند
پیوسته‌ در محافل او عشق می‌کنیم

با یازده امامِ ز سر تا قَدَم علی
با جلوه‌های‌ کامل او عشق می‌کنیم

او حاضرست‌در همه‌جا؛پس‌من‌وشما
در بزم او مقابل او عشق می‌کنی

شبهای قدر نیز پس از ختم “یاعلی”
با سَبّ و لعن قاتل او عشق می‌کنیم

((مجموعه‌ی‌صفات‌خدا می‌شودعلی))
روح نماز و روح دعا می‌شود علی

وقتی که روبروی محمّد بایستد
آیینه‌ی تمام نما می‌شود علی

وقتی‌که‌راه چاره بر او بسته‌ می‌شود
ذکر لب پیمبر ما می‌شود علی

اعراب طبل خاتمه جنگ می‌زنند
ازجا به‌قصدجنگ‌که پا می‌شود علی

هرکس‌که‌پیش روی تو گردن‌کشی کند
از طول یا به عرض دوتا می‌شود علی

یا از حدود تیغ تو باید فرار کرد
یا مثل ما به‌ کُشته‌شدن افتخار کرد

از روی‌ جهل زندگی‌اش را به باد داد
رزمنده‌ای‌که پیش‌تو گرد و غبار کرد

پی بُرد بر شجاعت تو عمر‌ِ عبدوَد
روزی که سر به قبضه‌ی تو واگذار کرد

در بدر و در حُنین و تَبوک و اُحُد ؛خدا
کفّار را به دست علی تار و مار کرد

طوری دونیمه‌شدکه‌پس از چارده‌صَده
مرحب‌هنوزمانده‌که‌حیدرچکار کرد!

دور سر تو آینه ها دور می‌زنند
اهل زمین و اهل سما دور می‌زنند

تا از طواف خانه‌ی تو بهره‌ور شوند
اطراف کعبه شاه و گدا دور می‌زنند

شبهای جمعه دور ضریح تو انبیا
تاصبحدم به‌جای خدا دور می‌زنند

ذرّات خاک شهر نجف تا که دُر شوند
گِرد تو صبح و ظهر و عشا دور می‌زنند

در حول‌وحوشِ‌گنبدو ایوان‌و ناودان
با اشتیاق خاطره‌ها دور می‌زنند

روح‌و روان‌و جان‌و جهان منی علی
فرموده مصطفی تو جنان منی علی

فرموده مصطفی که میان تمام خلق
تو همتراز فاطمه جان منی علی

تضمین شده‌ست امنیتم در جوار تو
حصن‌حصین‌و کهف امان منی علی

من دائم العبادتم از برکت شما
تا آن زمان که ورد زبان منی علی

روز ظهور بر همگان فاش می‌شود
تو صاحب‌الزّمانِ زمان منی علی

محمد قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا