شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)
اهل سحر
درمانده ام و مانده دمی مختصر از من
غیر از تو رفیقی نگرفته خبر از من
اهل سحر و مَرد مناجات نبودم
گر نیمه ی شب آه کشیدم بخر از من
محتاج شدن برکت بازار گدایی است
سرمایه و سودش ز تو باشد، ضرر از من
تا آبرویم دست علی و حسنین است
هرگز نکند فاطمه صرفنظر از من
با اذن رضا، دست به دامان جوادم
کافیست که راضی شود این یک نفر از من
می گفت به اندازه کافی جگرم سوخت
با کف زدن ای همسر من، جان نبر از من
سه روز روی بامم و خورشید ندیدم
پس روضه حسین است بپرسید اگر از من
رضا دین پرور