شعر شهادت امام كاظم (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

باب الحوائج

هر عاشق سرگشته ای که غرق حیرانی ست
آقاست مادامی که در دام تو زندانی ست

در سینه ام جز مهر تو جاری نخواهد شد
با شوق مدح تو لبم گرم غزل خوانی ست


هر کس که خرج غیر تو کرده ست طبعش را
قطعاً ضرر کرده, پریشان از پشیمانی ست

مانند “بُشر حافی” خود سر به راهم کن
رو کن به این دل این دلی که رو به ویرانی ست

باب الحوائج! شربتی, یا لقمه ی نانی
مولا! پذیرا باش, دل مشتاق مهمانی ست

لطفی کن امشب در به روی سائلت واکن
من که خبر دارم در این خانه فراوانی ست

عمری نمک گیر تو میباشیم و بدبخت است
هرکس کنار سفره ی اولاد زهرا نیست

شیراز, قم, مشهد شهادت میدهند آقا
این سرزمین از لطف تو همچون گلستانی ست

یک پنجره فولاد باید ساخت در صحنت
این ایده از آن هنرمندان ایرانی ست

تحویل میگیری دوچندان در حریم خود
از جمع زُوارت هر آن کس که خراسانی ست

از تو نوشتن, از تو خواندن روی منبرها
کار “فؤاد” و “دعبل” و “عمان سامانی” ست

مولا سفارش کن مرا در نزد فرزندت
رؤیای من, رؤیای پیرمرد سلمانی ست

بین دو راهی مانده ام در مرثیه دیگر
این شعر هم سردرگم ابیات پایانی ست …

شبهای تو با اذیت و آزارها طی شد
ساق شکسته شاهد غم های طولانی ست

بر روی پل جسم تو را دیگر رها کردند
تا صبح محشر از غم تو دیده بارانی ست

از بس کفن آمد برایت, مجلس شعرم
دیگر اسیر جذر و مدی فوق طوفانی ست

علیرضا خاکساری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا