شعر عيد غدير خم

حیدری ام

خشکسالیم ، دم از بارشِ باران بزنید
سربه احوالِ دل بی سر و سامان بزنید
عرش را کرده چراغان و دف آماده کنید
شبِ غم سرشده با شورِ دو چندان بزنیدمورها، پشتِ درِ میکده اش صف بکشید
جرعه ای از خُمِ انگور سلیمان بزنید
خبراز در به دری نیست ازاین پس خوب است
حک به قلاده ی من کلبِ نگهبان بزنید
آمدم جیره خورِ نانِ نجف باشم و بس
قفلِ زنجیرِ مرا گوشه ی ایوان بزنید

حیدری هستم و جز او به کسی رو نزنم
دم به غیر از علی و نعره ی یاهو نزنم

بنویسید به نامِ علی و نامِ نجف
جلد هستیم و کبوتر شده ی بامِ نجف
چه قدر خوب دلم جای دگر بند نشد
شده ام صیدِ علی ، آهوی در دام نجف
شبِ مستی شده ساقی صدو ده پیمانه
به من از باده ی انگور بده، جام نجف
منم آن بد که به لطفِ علی آدم شده است
من همان سرکشی هستم که شده رامِ نجف
جنّتِ ما به خدا دیدنِ ایوانِ طلاست
کاش یک شب برسد لقمه ای از شامِ نجف

من گدای علی ام ، عاشقِ این نوکری ام
بنویسید به روی کفنم، حیدری ام

دلِ بی مهر و ولای تو فقیر است علی
خوب آنکس که به عشقِ تو اسیر است علی
زیرِ بارانِ شما مزرعه ها سبز شدند
خاکِ بی نورِ شما خشک و کویر است علی
نانِ گندم نه علی ، قوتِ تو از نانِ جو است
فرشِ در خانه ی تو تکه حصیر است علی
مستجیریم همه، بنده ی الطافِ شما
منصبِ نوکری ات خیرِ کثیر است علی
از ازل چشمِ فلک جز تو ندیده مردی
یک نفر هست که مولا و امیر است ، علی

لا فتی غیرِ علی از کرمِ شاه بگو
اشهد و انّ علیّ ولی الله بگو

ما کجا قنبر و سلمانِ تو ، عمار شدن
ما کجا دورو برت میثمِ تمار شدن
لقمه ای از سرِ این سفره یتان ما را بس
ما کجا خادمی ات ، نوکر دربار شدن
صد و ده مرتبه از جامِ تو پیمانه زدم
حالِ خوبیست در این مستی و تکرار شدن
حالِ خوبیست بده ساقی از انگورِ نجف
تبِ دیوانگی و دست به دیوار شدن
قسمتی بهتر از این نیست نصیبت بشود
ساکنِ میکده ی حیدرِ کرار شدن

هیچ انگشتری از درّ نجف بهتر نیست
هیچ ذکری به خدا خوبتر از حیدر نیست

نازِ این شصتِ یداللهیِ خیبر شکنت
زرهِ یک طرفه هست سزاوارِ تنت
این لسانِ تو علی نه که لسان الله است
در نیامد به جز از حرفِ خدا از دهنت
کشته ی تیغِ دو ابروی توام یا حیدر
منم آن عاشقِ دلداده ، اویسِ قَرَنَت
منم از روزِ ازل تا به ابد بنده ی تو
مست از جام غدیرِ تو و مولا شدنت
دخترِ توست فقط شیرزنِ کرب و بلا
جان به قربانِ ابالفضل و حسین و حسنت

ضربِ شمشیرِ تو آن ضربه ی بی تکرار است
تیرِ چشمانت اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار است

دلم از روزِ ازل هست فقط جای علی
عمرِ من سر شده در راهِ تولای علی
بنویسید مرا گرد و غبارِ حرمش
بنویسید مرا قطره ی دریای علی
اولین حامیِ حیدر به خدا فاطمه است
مانده تا لحظه ی جان دادنِ خود پای علی
بچه های علی و فاطمه هستیم همه
ما حسینی شده ی زینب و زهرای علی
کربلا بود و غروبی که مدینه شده بود
پدری بود پریشانِ تماشای علی

پدری دست به زانو ، کمرش تا شده بود
علیِّ اکبری افتاده ، علی ها شده بود
مهدی شریف زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا