افزوده شد بر غیبتت یک سال دیگر هم
بد میشود هر سالِ بی تو ؛ بلکه بدتر هم
شد کاسههای صبرمان لبریز از غصه
از شعرهای گریهدار هجر , دفتر هم
خسته شدیم از رنج, از تبعیض, از غارت
کی میزنی پس این بساط ظلم را برهم ؟!
سینه زدیم از ماتم ارباب , هر شب را
از داغ هجران تو کوبیدیم , بر سر هم
شرمندهایم آقا که بین این همه نوکر
حتی نداری یار و یک ناچیز لشکر هم
تو در کنار مایی و هستیم نابینا
گفتی اناالمظلوم, نشنیدیم, پس کر هم
هر چند , گاهی بیخیال روز موعودیم
اما تمام ترسمان این است, آخر هم …
گویند : که در آرزوی دیدن رویت …
مُردند , از هجران تو یک قومِ دیگر هم
رضا قاسمی