شعر شهادت حضرت مسلم (ع)

حضرت مسلم(ع)

چون میسر نشود فرصت دیدار شما

ما که رفتیم خداوند نگهدار شما

نامتان روی علم بود و زدستم افتاد

کاش برداردش از خاک علمدار شما

جرم عشق است که یاد چنین بسته مرا

او ندانست که مائیم گرفتار شما

خسته بودم اگرم دست به دیواری رفت

ورنه تکیه نکنم جز سر دیوار شما

دیده پنجره بسته است به دیدار بهار

دام پاییز کمین کرده به گلزار شما

باد هم از نفس افتاده و یاری نکند

شرح حالی دهد از پیک سر دار شما

جان آقا نکند تشنه بیایی اینجا

آب هم نیست در این شهر طرفدار شما

پشت هر بام کمین کرده کسی منتظر است

سنگها دیده به راهند به دیدار شما

آخرین جمله دلداده تان خواهشی است

باز گردید خداوند نگهدار شما

  محمد عظیمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا