شعر شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع)
زندگی بی عمو
من نمیخوام تو خیمه ها باشم
زندگی بی عمو مگه میشه؟!
دلم از غصه پاره شد عمه
دل پاره رفو مگه میشه؟!
داداشم رفت قاسم و میگم
خب منم عاشق رها شدنم
لازمه دشمنای ما بدونن
که منم بچه ی همون حسنم
داداشم مرگ رو عسل می دید
نکنه مرگ با دلم قهره؟
مرگ اینجوری و میخوام اما
زندگی بی عمو برام زهره
گیرم اصلاً که دستامم بِبُرن
پر زدن با همین دوبال که نیس
دشمنت کو کجاس بیاد ببینه
مرد بودن به سن و سال که نیس
مرگ داره به من نفس میده
این شهادت چقدر باحاله!
با عمو ،جون می گیرم این پایین
بخدا زندگی تو گوداله
محسن ناصحی