شعر شهادت حضرت زهرا (س)
زهرای من
ای کفن پیچیده برخیز و ببین احوالِ من
عنقریباّ دق کنم..رحمی نما بر حالِ من..
کودکانت را بغل کن تا نیافتادند ز پا..
باز هم سوسو بزن ای کوکبِ اقبالِ من
بندها را باز کن برهم بزن سیرِ رکود…
گریه کن با طفل های خسته ات..بی بالِ من
کاش می مُردم نمی دیدم که داری می روی
مرگِ حیدر را بخواه ای کعبه ی آمالِ من
بینِ تابوتِ غم و غصّه چه راحت خفته ای
گردِ مهجوری نشسته فاطمه بر شالِ من..
می برم در خاک پنهانت کنم ..دستم بگیر
یک نظر بر این دلِ از غصّه مالامالِ من
زینبت بدجور می ریزد بهم..کاری بکن..
زرد و پژمرده شده رخساره ی اطفالِ من
بعد از این شبها نمی خوابم فقط ناله زنم
یک ترّحم کن ببین بشکسته شد احوالِ من
محسن راحت حق