شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)
سفیدی گلویش
ز تشنگی متوسل به آب دیده شدم
به پیش مادر بی شیر سرفکنده شدم
برای یاری من مهد هم تکلم کرد
میان مهلکه یارب غریب خوانده شدم
نقاب بر رخشان کوفیان زده بودند
قتیل برق نگاهی بد و کشنده شدم
برای بارش باران دعایشان کردم
برای جرعه آبی اسیر و رانده شدم
هنوز صحبت من ناتمام بود اما
که شاهد سخنانی تکان دهنده شدم
سفیدی گلویش را چگونه حرمله دید
برید تیر و من از این جهان بریده شدم
سه شعبه تیز و عدو ماهر و گلو کوچک
اسیر چنگ چنین فرقه درنده شدم
تحیر من از این بود مردم عالم
که خویش شاهد حلقوم تیرخورده شدم
کسی نبود که گیرد تو را ز آغوشم
هزار مرتبه مُردم دوباره زنده شدم
سپردمت به دل خاک های این صحرا
و در کنار مزار تو آرمیده شدم
جواد کلهر