شعر مرثیه حضرت خدیجه (س)
مرغ دل ما میل بال و پر زدن کرد
یعنی اویس این بار هم یاد قرن کرد
جَبری میان سوختن با پر زدن نیست
پروانه از اول هوای سوختن کرد
صحرا به صحرا رفت مجنون, آخرِ سر
در بینِ این آوارگی رو به وطن کرد
دردِ ولایت, دردٍ دین, معنایش این است
هرکس امامی داشت, با غم ساختن کرد
هرکس که تنها شد شبیهِ اُمِ زهرا
در حَصرِ غربت, یادی از دریا شدن کرد
آن بانویی در اصل اُمُّ المومنین است
که ثروتش را خرج راه پنج تن کرد
آن بانویی اول مسلمان نبی شد
که در رَحِم با دخترش زهرا سخن کرد
آن بانویی همراه احمد بود هر جا
که غُصه ها را از پیمبر ریشه کن کرد
آن بانویی دین خدا را رنگ و بو داد
که سینه اش را در بلا بیت الحَزَن کرد
امشب که این بانو ز دنیا گشت راحت
زهرا لباس مشکیِ خود را به تن کرد
زهرا کنار جسم مادر بغض کرد و
گریه برای روضه های خویشتن کرد
چشم ترِ زهرا که چون سِیلی روان بود
قلب پیمبر را از این غم پُر محن کرد
قبل از کفن های بهشتی که بیاید
آقا عبای خویش را بر او کفن کرد
اما شبیهِ روز عاشورا نداریم
خواهر تنِ ارباب ما یک پیروهن کرد
آن پیروهن هم که به غارت رفت, زینب
اینجا چگونه رو به سوی آن بدن کرد
بالای گودال از نفس افتاد زینب
بوسه به حلقوم بریده داد زینب
رضاباقریان