شعر ولادت امام رضا (ع)
شمس الشموس
آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است
قطره هایی ست که در حسرت اقیانوس است
آمدن سمت حریمت همه رویای من است
دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است
لحظه ها در حرم از عمر کسی کم نکند
حرکت ثانیه ها در حرمت معکوس است
تو برای دل من خوب رفیقی هستی
از ازل نام تو با جان و دلم مانوس است
آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده
به خداوند قسم مرقد تو در توس است
گنبدت جلوه ای از چشمه ی نور ازلی است
پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است
دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ست
التیام دل بیچاره فقط پابوس است
به امید کرمت آمده با دست تهی
زائری که ز همه غیر خودت مایوس است
خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است
ای که در دست غلام تو پر طاووس است
قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد
لکنتم در همه ی جای غزلم محسوس است
منصوره محمدی مزینان