دستهبندی نشده
صهبای ناب
ای که با چشمان خود کردی ز عالم دلبری
در جوانی شیر مردی تو ز نسل حیدری
همسر محجوب تو چون تو مرید زینب است
گفت سر داده گل من تا بماند روسری
من که با تو فاصله دارم از اینجا تا به عرش
تو سر ببریده مهمان حسین بی سری
من گرفتار زمین و عشقهای بی خودم
تو دگر سیراب از صهبای ناب کوثری
خواهشی دارم ز تو ای با مرام و معرفت
ای که در رسم رفاقت بی بدیل و محشری
نزد اربابت حسین جاماندگان را یاد کن
ای اسیرالله ما را هم ز غم آزاد کن
جواد حیدری