عجیب نیست
سلام عشق، علیک السلام هم دارد
کسی که شد حسنی احترام هم دارد
اگر قلم بزنی ، صد کتاب خواهد شد
فضائلی که به لطفش غلام هم دارد
عجیب نیست ببینی که بر سر سفره
گدا نشسته کنارش جذام هم دارد
حرم اگر که پناه است، مجتبی عمریست
که در دلم حرم مستدام هم دارد
بنام حضرت عشقی که دست و دل باز است
همیشه نام حسن بهترین سرآغاز است
علی و فاطمه مجذوب در عباداتش
دل از خدای خودش برده در مناجاتش
عجیب نیست می افتند یاد پیغمبر
کنار آینه وقتی که می رود ذاتش
ملقب است به حلم و به عزت و به ادب
تواضع است پذیرایی ملاقاتش
چه کافران که به مهرش خدا پرست شدند
ندیده غیر محبت به خلق، اوقاتش
دلی که خانه ی عشقش نشد، دگر دل نیست
کسی شبیه حسن معدن الفضائل نیست
طنیده اند کرم را به تار و پود حسن
علی و فاطمه جمعند در وجود حسن
حضور قلب نمازش مثال بندگی است
به ذوق آمده معبود با سجود حسن
رسیده دست عطایش به بی نیازی محض
نیازمند کسی جز خدا نبوده حسن
سیاه رویی من نیز راه حل دارد
سپرده ام گره ی کور را به جود حسن
کشیده است به حیدر ، کریم دوران است
کسی که در وجناتش، علی نمایان است
جمل گواه، جگردار با جنم حسن است
دلیل اینکه به پا مانده این علم حسن است
کسی که تیغ نگاهش وجود دشمن را
بدون جنگ بدل کرده بر عدم حسن است
علی خصال ترین یل که بی گمان ، تاریخ
به رزمجویی او می خورد قسم حسن است
یقین که صلح حسن شد زمینه ساز قیام
کسی که کرببلا را زده رقم حسن است
دلش گرفته و چشمش هوای باران داشت
« غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت »
ناصر دودانگه