شعر مدح امام حسين (ع)شعر مدح و مناجات
غُصه حکایت می کند
بشنو از دشت بلا غُصه حکایت می کند
سر به نی خاموش سرداری روایت می کند
چون پدر بر روی نی قرآن تلاوت می کند
دختری هم از جدایی ها شکایت می کند
با تمام خستگی و تشنگی و غُربتش
روی نی هم سرورم دارد سیادت می کند
بهر ساکت کردنِ مردم برای خطبه اش
حضرت زینب به انگشتی ولایت می کند
حضرت خونین بدن جانان حسین بن علی
بهر دیدار خدا با خون طهارت می کند
لشگر کوفه همه با قصد و نیت آمدند
سنگ پرانی ها به گفتارم دلالت می کند
دختری چسبانده پهلو را به خیمه روی خاک
تشنه است و از دلش دفع حرارت می کند
نیزه در گل مانده و سر هم به رویش منتظر
خسته چون شد دخترش بابا رعایت می کند
سید علی حسینی