قاری قرآن کعبه
آنروز آسمان به کَفَش خُم گرفته بود
دریای عشق , شور تلاطم گرفته بود
از شوق رب الارض و تماشای چهره اش
آدم سراغ خوشه ی گندم گرفته بود
در داشت تا که وا کند اما از اشتیاق
دیوار کعبه حق تقدم گرفته بود
در انتظار قاری قرآن مصطفی
بیت الحرام , هُرمِ ترنّم گرفته بود
آنروز طبق گفته ی حقّ طالع اسد
در لا به لای سوره توحید شد رصد
خورشید در حوالی مکه طلوع کرد
هفت آسمان مقابل کعبه خضوع کرد
فوجی ملک رسید و به همراه جبرئیل
قبل از سجود چهره به چهره رکوع کرد
آری به پای مادر این طفل نو ظهور
عرش خدا هم آمد و آنجا خشوع کرد
کعبه همان دقیقه اول شکاف خورد
وقتی طواف روی علی را شروع کرد
از این قرار بود که بیت الحرام شد
او خانه ی مقارن رکن و مقام شد
از این قرار بود که نور انتشار یافت
خورشید روشنی خود از این تبار یافت
سوگند میخورم به خداوند کعبه که
این خانه از قدوم علی اعتبار یافت
او آمد و خدا که همان گنج مخفیست
خود را میان چهره او آشکار یافت
حِصنِ حصین ولایت او بود و هر کسی
شد دشمنش , میان جهنم قرار یافت
ای که حریم توست بهشت برین ما
شد هر نخ عبای تو حبل المتین ما
ای نقطه ی عروج ملک خاک پای تو
وی انتهای عرش خدا ابتدای تو
محصول نخل های تنومند می شود
در سجده نماز عشا اشک های تو
حرفی بزن دوباره که جبریل شک کند
بین تُنِ صدای خدا و صدای تو
اصلا بذار گیر کند , مانعت شود
دَر هم دخیل بسته به کنج عبای تو
از لحظه ایی که حق گِل ما را سرشته است
ما را گدای سفره دستت نوشته است
مهمان نواز چون تو در عالم نظیر نیست
افتاده ایم و جز تو کسی دست گیر نیست
ما نوکریم و طیِ حدیثی که آمده
اینجا کسی به غیر تو آقا امیر نیست
در می زنیم و چشم به دست تو دوختیم
در سفره ات طعام برای فقیر نیست؟
ما چارمین گدای درِ خانه ات شدیم
نانی بیار بعد سه شب نیز دیر نیست
مسعود یوسف پور