کسی از خانهاش هر شب گذر روحالامین دارد
که از ترس خدا در سجده پینه بر جبین دارد
کسی که همسر شیر خدا باشد یقین دارم
خبر از عالم لاهوت و از عرش برین دارد
خدا میخواست هم کُفوِ علی باشد پس از زهرا
چه شانی دارد این بانو هزاران آفرین دارد
مسیر نور او از آسمانها سر در آورده
اگرچه ظاهرش این است جا روی زمین دارد
کنیز زینب کبری شدن زیباست, ور نه او
شبیه مرتضایش دست حق در آستین دارد
بنازم خانهای را که امیرالمؤمنین در آن
سخن از فاطمه با حضرت امالبنین دارد
علی فرزندهایش را سپرده دست این مادر
یقین دارد که بعد از فاطمه یاری امین دارد
از آنجایی که حامیِ ولایت بود فهمیدم
شبیه فاطمه این فاطمه هم درد دین دارد
خودش میگفت من هستم کنیز خانهی زهرا
چه افتادهاست این مادر که حسّی اینچنین دارد
خودش اُمُالاَدَب, فرزند او بابُالاَدَب یعنی
کسی که اینچنین باشد علمداری چنین دارد
به وصف و مدح او هرچه بگویم باز کم گفتم
چرا که همسری همچون امیرالمؤمنین دارد
تمام عزت و شان و مقامش از اباالفضل است
خدا هرچه به او داده از این شورآفرین دارد
چه زیبا تربیت کردهاست او ذُخرُالحسینش را
چرا که ترس از آن روزهای واپسین دارد
رکاب پای زینب زانوی عباس خواهد شد
عقیله در زمین کربلا حِصّ حصین دارد
چه آمد بر سر این مادر چون کوه استاده
نمیدانم چه حرفی با عمود آهنین دارد
شنید از راویِ کرببلا عباس از مرکب…
زمین افتاد, حالا بر لب آهِ آتشین دارد
بشیر از علقمه میگفت و از چشم علمدارش
ولی امالبنین در سینه داغ یا و سین دارد
رضا باقریان