شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)
واویلا
آتش زده به جان همه اصغر رباب
می سوخت در بیان غمش حنجر رباب
در زیر آفتاب فقط گریه میکند
بیزار بوده است ز سایه سر رباب
لب تشنه رفت اصغر او زیر تیغ تیر
حرف از عطش کسی نزند محضر رباب
شاید اگر که حرمله در کربلا نبود
اصغر برای او شده بود اکبر رباب
هی لحظه های دفن علی را مرور کرد
شد نبش قبر داغ دل دیگر رباب
می گفت و می گریست که آن ساربان پست
می برد کاش جای تو انگشتر رباب
راس پسر کنار پدر بود بین تشت
چوب از یزید خورد سر دلبر رباب…
محسن صرامی