از عَطر و بوی یادِ تو این آشیان پُر است
خانه زِ گریه های شَب و بی اَمان پُر است
از دیده رَفته ای، ولی از دِل نَرَفته ای
از غُصِّه ی تو سینه ی مَن هَمچِنان پُر است
تابوت، رویِ دوش بَهارَم کِشید و بُرد
دُنیا بِدونِ عِشق، فَقَط از خَزان پُر است
بِشکَسته بال و سوخته پَر کوچ کَردی و
یادِ پَریدَنَت دلِ این آسِمان پُر است
از خاطِرَم که لَحظه ی غُسلَت نمی رَوَد
زین غَم دِلَم به وُسعَتِ یِک کَهکِشان پُر است
فِضِّه که آب ریخت به روی تو فاطِمه
دیدَم زَمینه ی تَنَت از اَرغَوان پُر است
بعد از تو بَچِّه های تو ساکِت نمی شَوَند
خانه زِ ناله های شَبِ کودکان پُر است
تنها به یک اِشاره هَمه گِریه می کُنیم
جای تو هَست خالی و چَشمانِمان پُر است
هَر جای خانه ام، دَر و دیوار، یا حیاط…
…از یارگارهای تو یاسِ جَوان پُر است
باران تَمام می شَوَد و تازِه فاطِمِه
وَقتِ سَحَر مَدینِه زِ رَنگین کَمان پُر است
رضا رسول زاده