ای یوسف گمگشته کجای عرفاتی
در خیمه خود گرم دعای عرفاتی
توقبله دلها توصفای عرفاتی
تومرکز احسان خدای عرفاتی
ای چشم خداوند به ماهم نظری کن
یابن الحسن از خیمه ماهم گذری کن
ای خلق خدامنتظرروزظهورت
ای پرشده صحرای مناازتووشورت
ای موسی عمران شده دلداده طورت
کی قسمت عشاق شور فیض حضورت
وصف تووذکرتوهمه صوم وصلات است
هرجاتونهی پای همانجا عرفات است
افسوس که مردیم و جمال توندیدیم
هرشب به فراقت زجگرناله کشیدیم
با کوه فراق توخمیدیم خمیدیم
بس زخم زبانها که زاغیار شنیدیم
آیاشودامروز زرخ پرده گشایی
برمنتظران روی خدارو بنمائی
باز آی که در خیمه مااشگ فشانی
بازآی که داد شهدا را بستانی
بازآی که مارابه حضورت بنشانی
برمنتظران روضه عباس بخوانی
ای چشم دل سوختگان بازبه سویت
بازآو بگو از لب عطشان عمویت
جان دادن سقالب عطشان که شنیده
بی تابی اطفال پریشان که شنیده
لب تشنه نفس شعله سوزان که شنیده
سقاخجل از گریه طفلان که شنیده
در علقمه دست وسرعباس جداشد
افسوس که لب تشنه لب آب فداشد
غلامرضا سازگار