شعر وروديه محرم
آب فرات
در هوایت ابر زائر می شود
سیل غم آسوده خاطر می شود
تا کند غسل زیارت آب هم
می رود تا قبر و طاهر می شود
می شود از اهل خود جنت جدا
نزد تو با شوق حاضر می شود
در حرم با ذکرهای عقربه
بانگ ساعت شعرِ شاعر می شود
تاشود آب فرات آبِِ حیات
پابه پای دهر جابر می شود
دست غیبی که در عالم گفته اند
از ضریح توست ظاهر می شود
نور، سوغات زیارتگاه توست
عشق از صحن تو صادر می شود
گفته ای هرچند هل من را ولی
دست تو بر خلق ناصر می شود
حامد آقایی