شعر ولادت حضرت قاسم (ع)

آسمان عشق

بوی بهار می وزد از آسمان عشق
دنیا مزین است به رنگین کمان عشق

دربین باغ عشق گلی وا شده کزآن
بوی بهار پر شده در اسمان عشق

خورشید و ماه گرم تماشای روی تو
دل می بردستاره ای از کهکشان عشق

وا کن دوچشم ,منتظرت مانده یک جهان
تا باز منتشر بشود داستان عشق

باید بپرسم از پدرت وصف موی تو
این قصه ها شنیدنی است از زبان عشق

برخیز چشم خویش بچرخان به دور و بر
بگذار تا دوباره بگردد جهان عشق

از رنگ بوی چهره تو گل درست شد
از نغمه صدای تو بلبل درست شد

از بس که دامن کرمت بی کرانه است
تا بی کرانه دست توسل درست شد

گفتیم یا قسیم به قاسم مرا ببخش
ازفرش تا به عرش خدا پل درست شد

تا با گدای مثل منی همنشین شوی
از عرش تا به فرش تنزل درست شد

تا اینکه چشمهای تو واشد شکفت شعر
پلکی به هم زدی و تغزل درست شد

هر تار موی تو غزلی نا نوشتنی است
دادی به دست باد و تفال درست شد

دارم لباس نوکری از کودکی به تن
این خرقه عاقبت بشود برتنم کفن

در سایه سار لطف شما میکشم نفس
تو سرو باغ عشقی و من برگ این چمن

جنت برای نوکری خودنخواستیم
ما را بس است خاک کف پای تو شدن

در گوشه خرابه دنیا نشسته ام
یک شب به این گدای خودت هم سری بزن

تا حشر پلک روی هم آقا نمی زنم
یک روز تا قدم بگذاری به چشم من

این شور عشق تو شده احلی من العسل
شیرین نجمه ای نمک سفره حسن

 

امشب بیا برای دلم از غزل بگو
ازچشم شیر زاده جنگ جمل بگو

عباس را به دلشدگانت نشان بده
یعنی برای روی خودت یک مثل بگو

ان تنکرونی و فانابن الحسن بخوان
از رقص نیغ و لرزه صحن جدل بگو

بر جشن از دواج خودت روضه خوان بشو
از نقل ریختن به سرت لا اقل بگو

از لحظه فتادن جسمت به روی خاک
از قامتی که شد به صنوبر بدل بگو

از آن دمی که رو ی زمین ناله می زدی
از لخته های خون لبت ازعسل بگو

از لحظه فشردن مشتت به روی خاک
از پای مرکبی که گرفتی بغل بگو

موسی علیمرادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا