أکمَلتُ دینُکُم
ای که جانم فدای این جانان
عید مبعث غدیر را قربان
آن غدیری که فاش در قرآن
گفته «أکمَلتُ دینُکُم» یزدان
همهء حرف در همین آیه ست
عشق حیدر(ع) ستون و سرمایه ست
و نبی(ص) بیمه کرد ایمان را
روی دستش گرفت قرآن را
زیر پا میگذاشت شیطان را
میشنید از خدا علی(ع) جان را
در دلش شور و التهاب افتاد
تازه کشتی دین به آب افتاد
به لب مرتضی(ع) چه لبخندیست
حیدر و مصطفی چه پیوندیست
خلق این دو تهِ هنرمندیست
سند واضح خداوندیست
دو دلاور دو دلبر دلبند
این دو دریا بهم چه می آیند
حرفی از بخشش کثیر نبود
بهر اسلام یک امیر نبود
به محمد کسی وزیر نبود
گر سر راه دین غدیر نبود
گر نبی خاتم النبیین است
اقتضای ولایتش این است
علوی زاده ام سرودم علیست(ع)
رشته رشته به تار و پودم علیست(ع)
علت سینهء کبودم علیست(ع)
مثل زینب(س) همه وجودم علیست(ع)
مثل زهرا(س) شده ترانهء لب
لَکَ لَبَّیک یٰا اَبَالزِّینَب(س)
زینبش(س) ربناست جان زینب(س)
جانِ جانان ماست جان زینب(س)
همهء کربلاست جان زینب(س)
زینت مرتضاست(ع) جان زینب(س)
میپرم با دلم به عشق علی(ع)
نجف زینب(س) و دمشق علی(ع)
بانوی اعظم جلیله مدد
حضرت مریم قبیله مدد
تا به عرش خدا وسیله مدد
جبل الصبر یا عقیله مدد
صبر تو ذوالفقار برّان است
بی تو اسلام نامسلمان است
چون دراز است پیش تو دستم
چشم بر لطف دیگران بستم
تا که ام المصائبی هستم
با خودم عشق میکنم، مستم
نام تو ذکر ربنای من است
اولین زینبی(س) خدای من است
تو بهاری خزان نخواهی شد
بحر آبی و دهر ماهی شد
لشگرت سوی شام راهی شد
با رقیه(س) عجب سپاهی شد
در کنارت سکینه را داری
آبروی مدینه را داری
ام کلثوم هم علمدارت
یاور لحظه های دشوارت
فضه(س) هم شد حبیب لشگر تو
و رقیه(س) علی اصغر(ع) تو
از فتوحات شام و کوفه بگو
از سخنرانی ات بگو بانو
مرحبا که ذلیلشان کردی
بد به روز یزید آوردی
زینب(س) و این شریعه را عشق است
شصت و نه بار شیعه را عشق است
عماد بهرامی