فضّه تا در خانه ی صدّیقه خدمت می کند
از کنیــزی کردن احســاس رضایت می کند
با اطاعت از اولو الامرش که زهرایِ علی ست
هر نفس دارد خُدایـش را عبـادت می کند
این چنین باید بگویم دائم الحجّ است او
کعبـه ی سیّـار را از بس زیارت می کنــد
فضّـه مثل دیگران دنبال اجر و مزد نیست
چون رضای فاطمه او را کفایت می کند
شاهدم اینکه طعامش آمده ست از آسمان
هرچه می خواهد خدا فوراً اجابت می کند
هرچه می پُرسنـد از او بی تعلّل در جواب
آیه ای نورانی از قرآن ، تلاوت می کند
با همین خدمتگزاری با همین عرض ادب
فضّه در این آستان کسب شرافت می کند
عاجزیم از درک آنـی که کنیزش با نگاه
آتش قهر خدا را باغ جنّت می کند
در جوانی چون حیا از فاطمه آموخته
در کلاس روضه تدریس نجابت می کند
هرکسی را که درِ این خانه کرده خدمتی
با مدد از فاطمه ، فضّه شفاعت می کند
ردِّ پایش را میان کوچه هـا دنبال کن
او تو را به خانه ی زهرا هدایت می کند
در بهشت عدن هم از بسکه عاشق مسلک است
در لباس حور به (إنسیّه) خدمت می کند
محمّدقاسمی